روز زن
یعنی به تعداد همه روزهای گذشته صبوری
یعنی به تعداد همه روزهای آینده دلواپسی
رو زن بر تمامی زنان ایران زمین گرامی باد.
سلام روزت مبارک
سلام دوس خوبوب قشنگی داری.خوشحال میشم به من هم سر بزنی[گل]
سلام پری جون خوبی؟گرچه دیره ولی منم روزتو بهت تبریک می گم یه سری به ما بزم من آپم
سلام....پریا خانم روزت مبارکوب خیلی قشنگی دارییه سری هم به من بزن
چقدر دلگیر و مبهوتمنمی دانم کدامین بادمیان خانه ام پیچیدنمی دانم کدامین بودکه از پشت نقاب شبستون خانه ام دزدیدچقدر خالی ز فریادمشدم چون کلیان بیگانه و آواره صحراشدم خالی ز احساس خوش فرداگل لبخند میچیندنسیم سرد اندر این شب یلدا
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی ، نه غمگساری نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری چه غریب ماندی ای دل! نه غمی ، نه غمگساری نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری سحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانیبگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها بنگر وفای یاران که رها کنند یاری "هوشنگ ابتهاج"
مرسی پری عزیزم خیلی زیبا بود
سلام عزیزم مرسی که بهم سر زدین ممنون که حس زیباتونو بهم گفتینو ممنون که وب منو پسندیدینوبلاگ شما هم قشنگه عزیزماسم هردومونم که یکیه
سلام
روزت مبارک
سلام دوس خوب
وب قشنگی داری.خوشحال میشم به من هم سر بزنی[گل]
سلام پری جون خوبی؟
گرچه دیره ولی منم روزتو بهت تبریک می گم یه سری به ما بزم من آپم
سلام....
پریا خانم روزت مبارک
وب خیلی قشنگی داری
یه سری هم به من بزن
چقدر دلگیر و مبهوتم
نمی دانم کدامین باد
میان خانه ام پیچید
نمی دانم کدامین بود
که از پشت نقاب شب
ستون خانه ام دزدید
چقدر خالی ز فریادم
شدم چون کلیان بیگانه و آواره صحرا
شدم خالی ز احساس خوش فردا
گل لبخند میچیند
نسیم سرد اندر این شب یلدا
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری چه غریب ماندی ای دل! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
سحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری
به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری
چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری
سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری
"هوشنگ ابتهاج"
مرسی پری عزیزم
خیلی زیبا بود
سلام عزیزم مرسی که بهم سر زدین
ممنون که حس زیباتونو بهم گفتین
و ممنون که وب منو پسندیدین
وبلاگ شما هم قشنگه عزیزم
اسم هردومونم که یکیه